اگر تاریخ تولد ایزاک آسیموف را از گوگل بپرسید، دوم ژانویه (مصادف با ۱۱ دی) را نشانتان میدهد. اما واقعیت آن است که دوم ژانویه، تاریخی است که خود آسیموف به عنوان سالگرد ولادتش برگزید تا روزی را برای جشن گرفتن داشته باشد. او در حقیقت روزی از روزهای بین ۴ اکتبر ۱۹۱۹ (۱۱ مهر ۱۲۹۸) و ۲ ژانویه ۱۹۲۰ (۱۱ دی ۱۲۹۸) در روسیه به دنیا آمد و هیچکس، حتی خانوادهاش، اطلاعی از تاریخ دقیق تولد او ندارند.
آسیموفها در سال ۱۹۲۳ دست ایزاک کوچک را گرفتند و به بروکلین مهاجرت کردند و پدر خانواده در آنجا یک فروشگاه آبنباتفروشی به راه انداخت. در هوش و ذکاوت ایزاک هیچ شکی نبود. او در سن پنج سالگی به خودش خواندن و نوشتن آموخت و سالهای مدرسهاش را نیز به صورت جهشی طی کرد و در سن ۱۵ سالگی دیپلم گرفت و نخستین داستان کوتاه خود را در سن نوزده سالگی فروخت. آسیموف در طول زندگی شگفتیساز و پرکار خود، بیش از پانصد کتاب و نود هزار نامه نوشت و آثارش را در نه دستهبندی از ده دستهبندی بزرگ زمان خود منتشر ساخت.
شهرت آسیموف به خاطر مجموعه داستانهای «بنیاد» و «من روبات»، و همچنین ابداع کلمهی «روباتیک» و نظر دادن در مورد اختراعات و نوآوریهایی بود که کسی در آن زمان خوابش را هم نمیدید. او بود که ایدهی «مغز پوزیترونیک» را ساخت که در فیلمها و سریالهایی همچون «دکتر هو» و «پیشتازان فضا» مورد استفاده قرار گرفت. آسیموف در مورد زندگی امروزی روی زمین نیز حرفهای زیادی برای گفتن داشت و قاطعانه بر این باور بود که افزایش جمعیت یکی از بزرگترین چالشهای پیش روی زندگی انسانهاست. او همجنسگرایی را یک حق اخلاقی میدانست و بقای گونهی انسان را در گرو برابری زنان میدید.
به مناسبت ۹۶ سالگی ایزاک آسیموف
آسیموف شخصیتی منحصر به فرد داشت که گوشههایی از آن را در هفت حقیقت جذاب زیر میبینیم. حتماً میتوانید تصور کنید که محدود کردن این فهرست به هفت قلم، کار سادهای نبوده است.
ادامه مطلب در کهکشان آنلاین
پی نوشت : پیشتر این مطلب به صورت کامل در سایت قرار داشت که با توجه به اعتراض سایت کهکشان آنلاین به سایت اصلی ارجاع داده شده اید . از این که برای خواندن یک مطلب باید چند صفحه را باز کنید پوزش میطلبیم.
عین مطلب را از سایت کهکشان آنلاین به سرقت برده و در سایت خود پیست کردهاید. اسم این کار «نوشتن» نیست و یک آدم واقعی «علاقهمند به نوشتن» چنین نمیکند. لطفاً به حقوق پدیدآورنده احترام بگذارید و مطلب را حذف بفرمایید. ممنون
با توجه به این که لینک به منبع دادیم اجازه دست بردن توی مطلب رو نداشتیم و نخواستیم حق نویسنده ی مطلب از دست بره
مگه ذکر منبع نشده بود؟ چه مشکلی داشته این پست؟
چرا ولی از سایتشون یارو اومده بود توئیتر که شما دزدید و فلان . یکم عقده ای بازی دراورد
خیلی عالیست که یک طرفه برای خودتان به قاضی میروید. «یه کم عقدهای بازی درآورد»؟ مطلب ما را بدون ذکر منبع گذاشته بودید. اگر صداقت داشتید به کاربرانتان میگفتید که اشتباه اول از شما بود که منبع نگذاشته بودید و بعد ادامه میدادید که «یه کم عقدهای بازی درآورد». وقتی میبینیم تمام مطلب کپی پیست شده و درست خط آخر که خط منبع بود از قلم افتاده، چه فکر دیگری غیر از این که عمدی در کار بوده سراغ آدم میآید؟
فرمایشات شما در مورد این که بازنشر مطالب به سود وبلاگ اصلیست، تخیلات محض است. واقعیت این است که بازنشر مطلب، فقط به نفع وبلاگیست که بازنشر میکند (یعنی شما) و از محتوایی که دیگران تولید میکنند، راحت و بیدردسر برای بالا بردن مخاطب خودش، و احتمال کلیک روی تبلیغات خودش، استفاده میکند (یعنی شما).
در پاسخ من که خواهش کردم پاسختان به کامنت مرا اصلاح کنید، گفتید که مطلب را بهکلی حذف میکنید. ولی نه پاسخ را اصلاح کردید و نه مطلب را حذف کردید، بلکه کنایهی نامحترمانهایه هم در انتها افزودهاید.
این بار فوراً در توییتر بازخورد نمیدهم تا ببینم با این کامنت چه میکنید.
آقای محترم، من سردبیر این سایت هستم. مطمئنم که ذکر منبع شده، با این حال باز هم از نویسنده ی پست پرسیدم که مطمئن بشم. دلیل هوچی گری های شما رو نمی فهمم. حتی اگر هم، تاکید میکنم اگر، دفعه ی اول ذکر منبع نشده باشه، بعد از اشاره ی شما این موضوع اصلاح شده. مطلب خود شما هم ترجمه است و تولیدکننده ی اولیه ی متن نیستید، البته که در آخر هم به منبع اشاره کرده اید، ولی فقط کاری که ما کردیم نامحترمانه و غیرحرفه ای بوده؟ از این بچه بازی ها شرم کنید.
به عنوان کسی که مدت هاست در این سایت می نویسم، سعی کردم تمام مطالب تولیدی خودم یا با ذکر منبع کامل باشه. و می دونم بیشتر مطالب این سایت/ وبلاگ هم همین شرایط رو دارند. در مورد این مطلب بعد از تذکر و ذکر منبع فکر می کنم برخورد حرفه ای اتفاق افتاده. در نهایت اگر توضیحات ما برای شما کافی نبوده از این بابت متاسفم.
خیلی واضحه این مسئله. منبع این مطلب راضی نیست شما مطلبش رو استفاده کنی حتی با ذکر منبع! چندین نویسنده و سردبیر دارین. اونوقت تولید محتواتون کپی مطلب یه سایت دیگه با ذکر منبع هستش؟ زحمت بکشین بنویسین تمام اعتبارش نوش جونتون. ولی وقتی داری اعتراض میکنه در هر صورت حق با مالک مطلب هستش
متاسفانه اشتباه به عرضتون رسونده اند، منبع این مطلب یا هر مطلبی وقتی در محیط عمومی وب انتشار داده میشه دیگه حقی بر اون مطلب نداره، الا اینکه ذکر منبع بشه بهش حتما. شما میخواهید همه ی بازنشرها و ارجاعتی که به مقاله تون میشه رو پیگیری کنید و دنبالش برید و به کسی که ازش استفاده کرده اعتراض کنید؟ دستخوش! ولی حتی در محیط دانشگاهی هم که امکان دزدی ادبی و تقلب بسیار بالاست کسی به خاطر ارجاعی که به کتاب یا مطلبی داده شده دنبال طرف نمیره، بلکه از اینکه به مطلبش ارجاع داده شده خوشحال میشه، چون به این صورت اعتبار کارش بالا میره.
کار ما خارج از دایره ی عرف و انصاف نبوده. باز هم یادآور میشم که منبع اصلی مطلب یه سایت خارجی بوده. خود سایت کهکشان برای استفاده از اون مطلب به جایی حساب پس داده که حالا به ما اعتراض داره؟ ضمن اینکه، با دادن لینک به متن اصلی داریم ترافیک به سایتشون میدیم. من اگر بودم، تشکر هم میکردم.
من از علاقه مندان به نوشته های ایزاک آسیموف و یک کاربر ساده ی توییتر هستم. ادعای دبیری و نویسندگی ندارم و تنها نام ایزاک آسیموف و خواندن این سرگذشت در توییتر و کنجکاوی، منو به اینجا رسوند تا با خوندن کامنت های زیر مطلب و دیدن برخوردهای شگفت انگیز از سوی انسان هایی در جایگاه هایی فرهنگی، بخوام چند کلمه ای بنویسم. تلاش می کنم -چنان که حقیقتا هستم- بی طرفانه نظرم رو بگم و منصفانه بنویسم و اگر زحمتی داره نوشتن این مطلب، فقط خدمتکار فرهنگ کشورم باشم و به اصطلاح سنگ هیچ طرفی رو به سینه نزنم. تولید محتوا و آفریدن، کار بزرگیه و از کسانی برمیاد که از قبل اسباب بزرگی همه آماده کرده باشند. ترجمه اگه آفریدن نیست، دست کمی از اون نداره. مترجم به زحمت مطلبی رو از سرزمینی دیگه و زبانی دیگه به دوش میگیره و کلمه به کلمه اون رو برای استفاده ی مردم سرزمین خودش هدیه میاره. بنابراین می توان زحمت و مشقتی در اون تشخیص داد. وبگردی اما از نامش پیداست گشتن و آسان تر از اون، کپی پیست کردن شاید معادل زحمتی به اندازه ی ترجمه ی دو کلمه از کل کلمه های متن ترجمه شده است. صرف نظر از حق مولف و مترجم و فقط از جنبه ی انسانی قضیه، چه می شد اگر از لحظه ی اول نام منبع به احترام زحمتی که مترجم کشیده آورده می شد تا دلخوری و اعتراض در پی نداشته باشه و به اعتبار فرهنگی وبسایت شما هم لطمه ای وارد نشه.
اگه به سرگذشت واژه ی دبیر در ادبیات فارسی نگاه کنیم درک می کنیم که چه کلمه ی باشکوهیه و همزمان مسئولیت-زا:
به هر کار دستور بد برزمهر
دبیر جهاندیده ٔ خوب چهر
(فردوسی)
گزین کن از ایران یکی مرد پیر
خردمند و گویا و گرد و دبیر
(فردوسی)
و چنان نبشتی [ مسعود ] که از آن نیکوتر نبودی چنانکه دبیران استاد در انشاء آن عاجز آمدندی . (تاریخ بیهقی ص ۱۳۰)
چنان که میبینیم همه جا نام دبیر با احترام و در کنار واژه های بزرگی چون خرد و فرزانگی و کمال اومده. آنقدر که حکیم ابوالقاسم فردوسی، بزرگمهر این وزیر نام آور و بزرگ ایرانی رو دبیر لقب میده. از کسی که خودش رو سردبیر میدونه انتظار دبیری میره. اما برخوردهایی که می بینیم، به ویژه از خانم سردبیر، همه پر ز گرز است و تیغ است و تیر !! مسلما این برخوردها چنین معنایی که از دبیر انتظار داریم رو به ذهن متبادر نمی کنه.
چیزهایی که در این صفحه می بینیم چندتایی تبلیغه، یک مطلب کپی پیست شده از وبسایتی دیگه و تنها محتوایی که دبیران محترم سایت شخصا تولید کردن، ادبیاتی هست تهاجمی در برابر اعتراضی حقیقتا به جا به اضافه ی واژه هایی از قبیل: (به ترتیب از بالا به پایین): یارو – عقده ای بازی – هوچی گری های شما – از این بچه بازی ها شرم کنید – دستخوش! – در محیط دانشگاهی هم که امکان دزدی ادبی و تقلب بسیار بالاست – دنبال طرف نمیره – با دادن لینک به متن اصلی داریم ترافیک به سایتشون میدیم – من اگر بودم، تشکر هم میکردم.
انصاف داشته باشید. برخوردی که شما با اعتراض مترجم کردید تولید مقداری محتوای توهین آمیز بود با منت گذاری به عنوان حسن ختام عرایضتون. با چنین برخوردهایی و چنین معرفی نامه ی شخصیتی درخشانی از طرز صحبت کردن دبیران وبسایت، مخاطبی که اینجا میاد بلافاصله می فهمه که هدف از وبسایت گردانی شما کسب درآمد از انتشار تبلیغاته نه تلاش برای ارتقای فرهنگ. با برخورد منصفانه شایسته است که سپاسگذاری کنم از تنها نقطه ی درخشان وبسایت شما، خانوم فرشته اکرادی که خودشون رو از نویسندگان همین وبسایت معرفی می کنند اما دست کم تلاش دارند تا از کسی که حقش ضایع شده دلجویی کنند.
آرزو می کنم شما که زحمتی میکشید و دستی در کار فرهنگی دارید، فرهنگی هم برخورد کنید، چه هنگام کپی پیست کردن و چه هنگام تولید محتوا.
از اونجا که توییتر شبکه ای اجتماعی هست که بیشتر، کلمه ها و نه عکس ها فیلم ها و … در اون کاربرد داره، طبیعتا کاربران توییتر هم بیشتر اهل مطالعه و خواندن هستند و تقریبا میشه گفت قشر کاربر توییتر، اغلب، قشر کتاب خوان و اهل مطالعه ی کشور هم هست. نیز از اونجا که شما مطالب خواندنی انتشار میدید احتمال اینکه مخاطبان شما هم از توییتر آمده باشند بسیار زیاده. بنابراین نحوه ی شکل گیریِ ادامه ی این داستان و معرفی وبسایت شما و تلاش های شما، در توییتر، به میزان زیادی بستگی به ادامه ی همین تجربه و داستانی داره که تا این لحظه با چند نفر از کاربران توییتر داشته و خواهید داشت.
از صمیم قلب براتون آرزوی پیروزی و بهروزی می کنم.
یکی از کاربران توییتر
دوست عزیز،
ممنونم از نظرتان.
مثل اینکه کلا برداشت اشتباهی از تولید محتوا دارید. سایت کهکشان مطلب رو ترجمه کرده و طبیعتا منبع رو هم ذکر کرده. ولی شما مطلب رو کپی کردید و ذکر منبع کردید. کاربر شما مطلب رو اینجا میخونه و نیازی به ورود به سایت کهکشان نداره پس ترافیکی از طریق این سایت به سایت کهکشان منتقل نمیشه که منتی باشه براش. ولی کاربر فارسی زبان نیازی به رفتن به سایت زبان اصلی نداره چون اگه زبانش خوب بود چه نیازی بود به مطلب سایت فارسی؟
ضمن اینکه واژه ارجاع رو هم درست متوجه نشدید. ارجاع به معنای استفاده از بخشی از مطلب یا مقاله شخص دیگه با ذکر منبع، شماره صفحه هستش. خیلی حامی مطالب علمی هستین و ادعاش رو دارین همینکه بخشی از مطلب رو میذارین و ادامه رو میگین تو سایت اصلی بخونین. الان این شکلیه: ترافیکی نمیدین به سایت منبع، زحمت ترجمه رو نمیکشین، خارج از عرف و انصاف هم هست. منابع خارجی هم موجوده. بفرمایید ترجمه کنید و لذتش رو ببرید
پیمان عزیز،
تمام حرف هایی که درباره ی تولید محتوا و ترجمه و کپی و ذکر منبع و ارجاع می زنید در استانداردهای دانشگاهی اشتباه است. من برداشتم از حرف های شما فقط این است که از اینکه مطلبتان بازنشر شده ناراحت هستید و به در و تخته می زنید. در مورد زحمت ترجمه، من خودم در همین سایت صد و خرده ای متن ترجمه منتشر کرده ام، خارج از سایت هم مترجم حرفه ای هستم (به این منظور که از این راه کسب درآمد میکنم). باور کنید که اگر کسی ترجمه ی مرا از سایت یا از کتاب هایم بردارد و منتشر کند ناراحت نمی شوم. فقط خواهشم این است که ذکر منبع کنند. تنها فرقش میدانید چیست؟ اینکه اگر کتاب را به صورت کامل منتشر کنید به ناشر (نه مترجم) ضرر مالی زده اید، بنابراین مشمول قانون می شوید، اما ما از بازنشر این مطلب چه ضرر مالی به ناشرش زده ایم؟ جز اینکه حس تمامیت خواهی ایشان را جریحه دار کرده ایم؟ بس کنید این حرف های بچگانه را. واقعا اگر به فکر کلیک هایی هستید که به جای سایت شما به سایت ما روانه شده، اولا که فکری به حال سایتتان بکنید، دوما اصلا در حرفه ی نشر مطلب چه کار می کنید؟
وقتی مطلب مترجم دیگهای رو برمیدارید و استفاده میکنید، طبیعتا این انتظار هم میره که خودتون ناراحت نشید. به عادت دوطرفه براتون تبدیل شده. نه مطلب رو من نوشتم، نه تو اون سایت مطلبی مینویسم. اون سایت داره مطالب اختصاصی خودش رو ترجمه منتشر میکنه. پس لزومی به فکر دوباره در مورد نحوه علمکردش نداره و کسی که سعی در استفاده از این تلاشها داره باید کار خودش رو اصلاح کنه و عمیقا توصیح میکنم در مورد واژههای «حرفه» و «نشر» تحقیق کنید. برای آینده کاریتون خیلی مفید خواهد بود
واقعا بس نیست کوچک کردن خودتان؟ برای چه آتش بیاری مشکلی را می کنید که بین دو نفر دیگر پیش آمده؟ مسئله ای را در میان گذاشتید، نظرتان منتشر شد و جوابش هم نوشته شد، از اصرار بر تکرار حرف هایتان و ایجاد کشمکش پی چه نتیجه ای هستید؟ و البته اجازه بدهید ما خودمان نگران آینده ی شغلی مان باشیم، مطمئنا ارزش و اهمیتش برای خودمان خیلی بیشتر از این است که بنشینیم و بگذاریم شما نگرانش باشید یا نباشید.
چقدر خوبه که نظر کاربران سایتتون رو کوچک کردن خودشون و این بحث رو بحث شخصی بین ۲ نفر میدونید. حتما این نظرتون رو به گوش دوستان در شبکههای اجتماعی خواهیم رسوند تا تکلیفشون با این سایت وزین به سردبیری شما مشخص بشه.
شاواسب عزیز به عنوان یه آدم دانشگاهی باید بگم که کلا در استانداردهای علمی انقلاب کردید.
لطفا امکان داره بفرمائید این شیوه رفرنس دهی که شما میفرمائید در کدام کتاب روش تحقیق بیان شده؟!
معرفی کتاب روش تحقیق لازم نیست، چون اولا این مقاله تحقیق علمی نیست، اینجا هم دانشگاه نیست که موضوع دزدی علمی در میان باشد. نهایتا وقتی ذکر منبع شده و نویسنده ی این سایت ادعایی مبنی بر تهیه و تولید این مطلب نکرده بحث دزدی خود به خود از بین میرود. اگر دقت کنید صحبت اینجا بر سر تعداد کلیک هاست، که از آن جایی که کافر همه را به کیش خود پندارد، دوست عزیز ما پیمان، که خب واقعا معلوم هم نیست آیا مسئولیتی در وبسایت کهکشان دارد یا نه، می خواهد اصرار کند که ما با بازنشر مطلبشان قصد دزدیدن کلیک های ایشان را داشته ایم. دلیلی نمی بینم که حالا این وسط به شما هم رفرنس روش تحقیق بدهم. ولی واقعا اگر لازم دارید، ساعت دفتری مرا در سایت دانشکده ی ادیان چک کنید، قرار بگذارید و تشریف بیاورید راهنمایی تان کنم.
واقعا مشتاقم در محضر شما تلمذ کنم و اصول نوین روش تحقیق رو یاد بگیرم. فقط اگر دقیقا بفرمائید دانشکده ادیان کدام دانشگاه در کدام شهر ممنون میشم.
نویسندگان و دبیران عزیز و قدرتمند وبسایت، از اینکه کامنت من هنوز نمایش داده نشده متاسفم. گمان میکردم با هر احتمالی اگر از نوشته ی بنده راضی هم نباشید، وقتی که جای پاسخگویی هست، دست به حذف فیزیکی و ترور نوشته نخواهید زد.
لطفا قدرت خود رو در تحمل و مدارا و قدرت در نوشتن به نمایش بگذارید. من علاقه دارم نوشته م همین جا منتشر شه در همین وبسایت.
دریته که قدرت دارید اونو حذف کنید اما انتشارش چهره ی بدون شک قدرتمندتری از شما نمایش خواهد داد. من اطمینان دارم
حذف فیزیکی؟ کاش کمی صبر میکردید.
منظورت رو نفهمیدم
در هر حال واقعیت این است که چه با جنگ و جدل و چه با تحمل و مدارا، نتیجه ی تجمیعی کار همگی ماها با همدیگر خدمت رسانی به فرهنگ است و من به راستی تلاش کردم بی طرفانه بنویسم و بیرون از دایره ی طرفداری نقشم را ایفا کنم.
برای همگی شماها آرزوی پیروزی، پیشرفت و شکوفایی دارم. و چرا که نه؟ شکوفایی مالی هم وسیله است و هم هدف. امیدوارم تلاش شماها همگی از لحاظ مالی نیز به سوی هدف هایی که تعییین کرده اید گام بردارد.
با سلام
صرف نظر از قضاوت درمورد اینکه آیا شما حق انتشار مطلبی که توسط کس دیگه ای ترجمه شده را داشتید یا نه و آیا این مشمول رعایت کپی رایت (بیشتر از لحاظ اخلاقی تا قانونی) بوده یا نه، بیشتر نحوه پاسخگویی به اعتراض (حق یا نا حق) نظر من رو جلب کرد و اون رو به شدت غیر حرفه ای برداشت می کنم.
انتظار من از سردبیر یک سایت (فرهنگی یا ورزشی یا حتی یک سایت زرد) اینه که با صبر، حوصله و با زبان نرمتری با مخاطب سایتش گفتگو کنه. حداقل از نظر من این ادبیات تند و گاه بی ادبانه، شایسته و قابل دفاع نیست حتی اگر حق با شما باشه. توصیه من اینه با صبر، حوصله و آرامش بیشتری به کامنتهای مخاطبین خودتون، حتی اگر با توهین همراه باشه، جواب بدین
متاسفانه قصد دوستان احقاق حق مولف نیست، چون مشخصا بازنشر یک مطلب با ذکر منبع مشکلی ندارد، و انگ دزدی زدن هم چیزی است که ما یاد گرفته ایم بدون احتساب شرایط و موقعیت فقط ورد زبانمان باشد. دزدی وقتی است که من مطلب نویسنده ای را بردارم و به اسم خودم ثبت کنم. دزدی وقتی است که شاعری شعر کس دیگری را بردارد و به اسم خودش منتشر کند. ولی کدام از ماها هرگز شعر یک شاعر را با ذکر نام در یادداشت هایمان یا در سایتمان منتشر نکرده ایم؟ آیا هر شاعر باید از تمامی کسانی که شعرش را جایی به نحوی از انحاء نوشته اند و منتشر کرده اند شکایت کند؟ شما از لحن من ناراحت هستید؟ حمله ی گروهی را نمی بینید؟ انگ هایی که می زنند را نمی گویید؟ چرا باید از قضاوت بر اصل مطلب صرف نظر کرد و به لحن من اعتراض داشت؟ شما فکر میکنید با همه ی آدم ها باید مودب بود؟ من نظر مخالفی دارم. لزومی ندارد با آدمی که حرف بیهوده می زند و تمایلی هم به شنیدن استدلال طرف مقابلش ندارد مودب بود. من تحمل حرف چرت ندارم. ناراحت هستید؟ متاسفم، ولی این روش و منش من است. حق انتخاب روش و منش خودم را هم ندارم؟
“از این که برای خواندن یک مطلب باید چند صفحه را باز کنید پوزش میطلبیم”
:))
من فکر میکردم فقط اونهایی که گوشی کف میرن پررو شدن وقتی دستگیر میشن حاضر نیستن پول گوشی رو پس بدن میگن گوشیت مالی نبود.
تو نگو دزدهای رسانهای هم پررو شدن.
کلی خندیدم. دمتون گرم. برم سایتتون رو به عنوان دزد پررو معرفی کنم.
بسیار هم تشکر می کنم. دوستانتان را به این صفحه راهنمایی کنید که خودشان قضاوت کنند ما دزد هستیم، یا اعتراض دوستان بی مورد.
مطلب کپی توی سایت گذاشتن، مثل جویدن قرص برنجه
جمله بالا توییتی بود که در این کامنتدونی حروم شد، مثل اسپرمی که قرار بود بابا بشه
ممنونم از اینکه با این کامنت زیبا سطح کسانی را که به نحوه ی ارائه ی این پست اعتراض دارند را به نمایش گذاشتید.
ببینید غیرحرفهای بودن یه نویسنده و سردبیرش چه تبعاتی در پی داره. اگه همون اول منصفانه مطلب رو پاک می کردین قضیع تموم میشد و اینقدر توی شبکههای اجتماعی محکوم و مورد تمسخر قرار نمی گرفتید.
شاید الان کلی کیف کنید که به به همه لینک مطلب مارو گذاشتن و بازدید چند برابر شده که استدلالتون غلطه و موضوع فقط بازدید نیست.
هنوزم دیر نشده. مطلب رو پاک کنید. یه معذرت خواهی رسمی از کهکشان آنلاین بفرمایید و دیگه از این موارد تکرار نکیند.
شاواسب عزیز
در مورد قصد دوستان و اینکه دنبال چی هستند، من نمی تونم نیت خوانی کنم. من از قضاوت در مورد اینکه آیا از لحاظ قانونی اینکار شما دزدی محسوب می شه، صرف نظر کردم چون اطلاع دقیقی از قانون کپی رایت ندارم. ولی از لحاظ اخلاقی تصور من (شاید به غلط) اینه که استفاده از ترجمه کسی بدون رضایت در سایتتون، درست به نظر نمی رسه. حداقل انتظار من اینه وقتی با اعتراض مترجم روبرو می شدید برای نشون دادن حسن نیت، به خواسته اش گوش می دادید.
فرض رو بر این بذاریم که نظر شما درسته و ما عده ای هستیم که با برنامه ریزی و برای تخریب شما، کامنت می ذاریم. باز من معتقدم شما به عنوان سردبیر و صاحبخانه باید صبر و آرامش بیشتری داشته باشید. من از شما انتظار دارم به جای جدل، سعی بر آرام کردن فضا داشته باشید. نظر شما این نیست؟ قبول. فکر می کنید «لزومی ندارد با آدمی که حرف بیهوده می زند و تمایلی هم به شنیدن استدلال طرف مقابلش ندارد مودب بود»؟ قبول. من حرف بیهوده ای زدم و تمایلی به شنیدن استدلال شما نداشتم؟ واقعاً برای من این همه خشونت کلامی که در جواب من داشتید، قابل درک نیست. به نظرم باید تمرین کنیم بتونیم با هم حرف بزنیم.
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
راستش من کاملا مخالف این قضیه هستم که این مطلب از آرشیو این سایت حذف بشه. به هر حال اتفاقی افتاده چیزی گذاشته شده. به نظر من ابتدا سهل انگاری اتفاق افتاده و بعد بلافاصله تصحیح شده و باعث کنشی شده. این که بخوایم تاریخ مکتوب یک سایت/ وبلاگ گروهی جمع و جور و بازخوردهایی رو که گرفته حذف کنیم نفی این تاریخ است. اگر قرار است این تاریخ باعث بهتر شدن کار ما بشه باید بمونه. و اگر حساسیت جمعی و دقت نظر عده ای رو برانگیخته که چه اتفاق خوبی افتاده و بزاریم برای قضاوت در زمان ماندگار بشه. فقط چیزی که شاید من رو به این واکنش جمعی امیدوارتر و خوشبین تر بکنه این است که کاش این دقت نظر و حساسیت که برانگیخته شده ادامه دار باشه و ما و نوشته هامون و ادعاهامون در معرض دید و قضاوت تمام آدم هایی که لطف کردن و زمان گذاشتن قرار بگیره. و علاوه بر این صحبت هایی که در مورد شرایط و قوانین کپی رایت، سرقت ادبی، بازنشر و موضوعاتی که جنبه حقوقی و قانونی دارن بیشتر ذهن من و تمام آدم هایی که این مباحث براشون مهم است را درگیر کنه. من شخصا در تمام این بحث ها خوشحال می شدم به منبع مورد اطمینانی در مورد این مباحث ارجاع داده می شدیم. به خصوص قوانین حاوی این مباحث مربوط به فضای وب و دنیای اینترنت که فکر می کنم در تمام دنیا مباحث چالش برانگیزی هستند.
از آنجا که در میان دستاندرکاران سایت تنها شما بودید که منصفانه برخورد کردید، اجازه بدهید یکی یکی پاسخ بدهم. در همان ابتدای تأسیس کهکشان، با یکی از سردبیران ویکیپدیای فارسی تماس گرفتم و گفتم بعضی مطالب را از ویکیپدیای انگلیسی ترجمه کردم و در ویکیپدیای فارسی متنی برایشان نیست و گفتم که ویکینویسی و ظرایف آن از توان من خارج است، اما خوشحال میشوم حتی بدون ذکر منبع (استثنا فقط برای ویکیپدیا) استفاده کنند. پاسخ دادند که نمیشود، قانونی نیست. گفتم چرا؟ من خودم اجازه میدهم، گفتند نخیر. ویکیپدیا قانونی فعالیت میکند و باید مجوز creative commons را در پایین صفحات خود قید کنید تا ما بتوانیم استفاده کنیم، همانگونه که بعد از مذاکرات فراوان، خبرگزاری تسنیم این کار را کرد. خلاصه که گشتم و گشتم و فعلا مجوز right to quote را برای وبلاگ برگزیدم و برداشتی سردستی از آن را پایین سایت نوشتم که باید بهتر شود. دو عبارتی که انگلیسی نوشتم و عمداً ترجمه نکردم را گوگل بفرمایید تا به منابع مورد اطمینانی که خواسته بودید دست یابید. حق با شماست. این مباحث چالش بودهاند، اما تا حدود زیادی برطرف شدهاند و میماند قوانین کشورها و مرزهای اخلاقی که میتوانیم خودمان را پابندشان کنیم یا نکنیم.
اما بعد: دوستان شما بیانصافی کردهاند. سر ما منت میگذارند که برایتان بازدیدکننده میآوریم و میگویند باید ممنون باشیم. در حالی که در پایین متن از بازدیدکنندهها معذرت خواستهاند که مجبورند به سایت ما بیایند! این ادعا و آن پینوشت با هم سازگاری ندارند. میگویند بنده و بقیهی معترضینی که به اینجا آمدهایم لیاقت مؤدبانه خطاب شدن را نداریم. در این باره حرفی نمیزنم. خودش خودبهخود گویاست. میگویند ترجمه هم در ردیف کپی کردن است و این دو کار با هم فرقی ندارند. پیمان توضیح داد و من هم تکمیل میکنم. برای آن ترجمه و پاورقیهای آن هفت ساعت زمان گذاشتم و برای کپی کردن تنها به هفت ثانیه زمان نیاز است. این دو تا با هم برابرند؟ انصاف دهید برای اثبات نابرابری این دو تا، باید سند ارائه دهیم؟
همین که متن را کوتاه کردید از نظر من کفایت میکرد و میکند، به شرطی که آن پینوشت نمیبود و مرا «عقدهای» و «هوچی» و سایر چیزها خطاب نمیکردند. معذرتخواهی پیشکش. خودتان را یک لحظه جای من بگذارید. فرض کنید مطلبی که نوشتهاید را بردارند و وقتی اعتراض کنید یک چیزی هم بدهکار شوید.
این منطق هم که میگویند «من خوشحال میشوم مطلبم را بردارند پس مطلب دیگران را برمیدارم» راه به جایی نمیبرد. فرض کنید من خوشم بیاید از پشت بام به من سنگ بزنند. حالا میتوانم بروم و از پشت بام به دیگران سنگ بزنم؟
هنوز هم که هنوز است نپذیرفتهاند که در آن ابتدای اعتراض منبع ذکر نشده بود و در هیچ کدام از جوابیهها (منهای جواب شما)، اشارهای به این اشتباه نشده. نویسنده با حالت تمسخرآمیزی جوابم را در توییتر داد که: «تو زودتر فهمیدی باشه تو زرنگی». اگر من بودم میگفتم «حق با شماست منبع ذکر نشده بود اصلاح شد». و قائله همانجا و همان لحظه تمام میشد و میرفت! به همین راحتی! اکنون بعد از این داستانها، من هم مثل شما حذف این داستان و حاشیهها و کامنتها را نمیخواهم. اتفاقاً روزی یک بار از صفحه فریز و آرکایو تهیه کردهام تا در صورتی که بعداً به هر دلیلی این صفحه یا کامنتهای آن پاک شد، ماجرا از تاریخ حذف نشود و امکان کتمان حقیقت برای هیچ کس وجود نداشته باشد و همیشه بتوان به قضاوت نشست.